جدول جو
جدول جو

معنی صلح جوئی - جستجوی لغت در جدول جو

صلح جوئی
(صُ)
آشتی خواهی. صلح طلبی. رجوع به صلح طلبی، صلح جو و صلح شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از صلح جویی
تصویر صلح جویی
صلح طلبی، آشتی خواهی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صلح جو
تصویر صلح جو
آنکه خواهان آشتی و سازش و طرف دار صلح است، صلح طلب
فرهنگ فارسی عمید
(بِ لَ / لِ)
خواهان صلح. جویندۀ صلح. طالب آشتی. آشتی طلب:
ما سیکی خوار نیک تازه رخ و صلح جوی
تو سیکی خوار بد جنگ کن و ترشروی.
منوچهری.
خوش بود اندر بهار یار شده صلح جوی
ساخته رود و سرود چنگ زن و شعرگوی.
امیرمعزی.
رجوع به صلح شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از صلح جویی
تصویر صلح جویی
آشتی جویی سازگاری آشتی خواهی صلح طلبی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صلح جوی
تصویر صلح جوی
آشتی جوی سازگار
فرهنگ لغت هوشیار
آرامش، آشتی جویی، آشتی خواهی، سازشکاری، سازشگری، صلح طلبی، مسالمت، مسالمت جویی، مسالمت طلبی، ملایمت
متضاد: جنگ طلبی، ستیزه خواهی
فرهنگ واژه مترادف متضاد